دراين بين آنچه علاوه بر اين مخاطبان جوان مدنظر است، نوع نگاهي بود كه در اين سريال به شهيد دوران شده بود كه اين نگاه قبل از آنكه يك نگاه هنري باشد، نگاهي معنوي بود كه سعي ميكرد يك اسطوره ملي را به جوانان معرفي كند، آنچنان كه خود يدالله صمدي هم به اين مسئله پس از پايان اين سريال اشاره داشت و بر اين موضوع كه قصدش معرفي يك اسطوره و قهرمان ملي بوده است، تأكيد كرد. با توجه به اين موضوع مسئلهاي كه در مورد اين سريال پس از پايانش هنوز مهم جلوه ميكند، دقيقاً بحث معرفي قهرمانهاي ملي از طريق سينما و تلويزيون است، يعني به تعبيري تازهتر بايد گفت كه با توجه به مخاطبان و نوع نگاه سريال شوق پرواز، چه آيندهاي دراين ژانر در انتظار تلويزيون و سينماي ماست چرا كه از يك سو با توجه به سريال «شوق پرواز» نياز به ساخت دوباره سريالي اينچنيني حس ميشود و از سوي ديگر در حال حاضر جامعه ايراني و به ويژه قشر عظيم جوانان به هويتسازي و شناخت قهرمانان ملي و ملموس خود بيشتر نياز دارند.
هاليوود در پي هويت بوميزدايي
براي درك بهتر اين مسئله و ضرورت آن بايد نگاهي جامعهشناختي به جامعه امروز ايران و پيوند آن با رسانه ملي داشت. به واقع با نگاهي به وضعيت امروز جامعه ايران متوجه اين مسئله ميشويم كه نسل عظيم جوان از يك سو تشنه هويت ملي است و طبق سرشت جواني خود نياز به اسطورههايي دارد كه بتواند آنها را الگو قرار دهد و از سوي ديگر با حجم عظيمي از تهاجم فرهنگي روبهرو است. تهاجم فرهنگي مدلها و اسطورههاي فانتزي غربي رنگارنگي را به او معرفي ميكند، آنچنان كه بسياري از فيلمهاي هاليوودي مانند سري فيلمهاي بتمن و سوپرمن و مرد عنكبوتي يا حتي فيلمهاي هاليوودي قديميتري مانند راكي يا سري فيلمهاي ترميناتور سعي ميكنند با ساخت تصويرهاي رنگارنگ و با استفاده از جلوههاي ويژه سنگين به جامعه ايراني كه جزئي از جوامع مورد هدف آنهاست، فوق قهرمانان فانتزي را القا كنند كه در آن هر چه وجود دارد براساس حجم انبوهي تخيلات و جلوههاي ويژه هاليوودي است، البته نبايد اين مسئله را فراموش كرد كه اين رسانهها به خوبي ميدانند كه جامعه جوان ايراني به دليل برخورداري از شور و هيجان نياز به يك هويت و قهرماناني براي الگو قرار دادن دارند، به همين دليل آنها از اين مسئله به نوعي سوءاستفاده كرده و سعي ميكنند آن چيزي را به خورد مخاطب جوان خود دهند كه براساس فاكتورهاي فرهنگي غرب بنا شده است. اين مسئله در حالي از سوي رسانهاي مانند هاليوود دنبال ميشود كه در سوي ديگر شبكههاي ماهوارهاي زيادي سعي ميكنند تا معيار قهرمان بودن يا به نوعي الگو بودن را چيزي جز معنويات و معيارهاي اساسي و بومي به مخاطب خود نشان دهند. اين موضوع به ويژه در رسانههاي فارسيزبان غربي به شكل ويژهاي به چشم ميخورد، آنچنان كه در بسياري از اين رسانهها به صورت برنامهريزيشدهاي زنان و قهرمانان فانتزي غربي به صورت مداوم براي مخاطب پخش ميشود. اين مسئله حتي در رسانههاي فارسيزباني كه از ريشههاي فرهنگي جامعه ايران هم آگاهي دارند هم به عينه مشاهده ميشود. در اين بين بايد به اين مسئله هم اشاره داشت كه طبق نظر برخي جامعهشناسان يكي از كاركردهاي اصلي شبكههاي اينچنيني فارسيزبان دقيقاً بحث استحاله هويتي است، به همين علت نميتوان از آنها انتظار گام برداشتن در جهت هويت بومي و ملي داشت.
«شوق پرواز» گامي خوب اما ناكافي
اما مسائلي از اين دست و بحث رسانههاي غربي كه به نوعي بحثي جانبي محسوب ميشود در واقع مكمل بحث لزوم هويتسازي براي قشر جوان از طريق رسانه ملي است. دكتر پرويز هوشيار، استاد دانشگاه و روانشناس در اين زمينه ميگويد: نبايد اين مسئله فراموش شود كه رسانه ملي به دليل برقراري ارتباط با ذهن مخاطب ميتواند در پروسه فرهنگسازي براي او از همان دوره نوجواني فوقالعاده مؤثر عمل كند و به نوعي به يك رسانه مرجع براي اين نوجوان كه در آينده جواني در يك جامعه اسلامي- ايراني خواهد بود، باشد، براي همين مسئله بدون ترديد ميتوان سريالي مانند شوق پرواز را يك حركت نو در زمينه هويتسازي و درونيسازي هويتي براي جامعه دانست چرا كه اولاً جوانان با رسانههاي تصويري و فراگيري مانند رسانه ملي خوب ارتباط برقرار ميكنند و ثانياً فيلمها و سريالها در صورت رعايت فاكتورهاي هنري و حرفهاي به بهترين نحو ممكن ميتوانند مبلغ فرهنگ بومي و ديني باشند، همچنين به باور اين استاد دانشگاه براي بيان بهتر مسئله كافي است كه به نحوه بررسي شخصيت عباس بابايي در اين سريال نگاهي بيندازيم. شخصيت او در اين فيلم و بر اساس مطالعاتي كه از زندگي شخصي او شده بود، فردي شجاع همراه با معيارهاي ديني و اسلامي به تصوير كشيده شد و با توجه به استقبال از اين سريال همين تصوير عيناً به مخاطب القا ميكند، يعني به تعبيري جامعهشناختي مخاطب در مقابل خود اسطورهاي از هويت خود را مشاهده ميكند كه از ملاكهاي خاص اخلاقي و معنوي بومي برخوردار است. در اين بين بدون ترديد اين موضوع روي مخاطب، تأثير خود را خواهد گذاشت چرا كه مخاطب در قالب جذابي مانند يك سريال، تصويري از قهرمان ملي خود را ميبيند كه كاملاً شبيه او و مانند او يك ايراني با ويژگيهاي ميهنپرستانه است. همچنين هوشيار درباره روند هويتسازي به اين نكته اشاره ميكند كه پروسه مطرح شده در بالا دقيقاً پروسهاي است كه جامعهشناسان از آن به عنوان «هويتسازي بومي از طريق رسانه» نام ميبرند. از طرف مقابل رسانههاي غربي سالهاست كه به دنبال انجام چنين پروسهاي از طريق رسانههاي گوناگون خود هستند چرا كه آنان براين باورند كه در صورت ترويج هويت و سبك زندگي غربي در ميان جوانان جوامع سنتي و ديني ميتوانند توان اين جوامع براي ارائه فرهنگ خود را بشكنند و به نوعي قشر اعظم اين جوانان را دچار تضاد دروني فكري كنند و در همين حين گرايش به سمت غرب را در ميان جوانان جوامع اينچنيني افزايش دهند تا به نوعي جوامع سلطه هژموني فرهنگي غرب را بر خود بپذيرد.
شروع امروز، نتيجهاي براي آينده
علاوه بر صحبتهاي اين كارشناس به نظر ميرسد اين مسئله به اثبات رسيده كه سلطه فرهنگي، سلطه سياسي را هم به بار ميآورد كه گويا غرب از طريق رسانههاي خود و رسانههاي فارسيزبان وابسته به خود دقيقاً به دنبال همين مسئله است. در همين راستا موضوعي كه با توجه به علاقه غرب براي ايجاد هژموني فرهنگي خود به ذهن متبادر ميشود، اين است كه غرب در حال حاضر سعي ميكند از تمام پتانسيلهاي رسانهاي خود براي حذف هويت و فرهنگ بومي كشورهاي صاحب هويت مستقل از غرب استفاده كند كه اين مسئله همان بحث يكدستسازي هويتي به سمت هويت غربي است، به همين علت هم ميتوان سريالي مانند شوق پرواز را يك اتفاق خوب در رسانه ملي دانست چرا كه سريالهايي به اين سبك توانايي پررنگ كردن هويت و اسطورههاي بومي را دارند و همين مسئله ميتواند نقطه عطفي باشد براي توليدات بعدي كه با همين محور بايد صورت پذيرد.
خبرگزاري سلام لردگان